کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم
کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم

جک جنگلی







نیمرخ نوجوان حاکی از امید وانتظار وبهت


نویسنده جان کریستوفر متولد 1922 و فوت 2012 -نویسنده کتابهای علمی وتخیلی


داستان ،روایت زندگی پسری اشرافزاده ومرفه که پدرش عضو شورای شهر لندن می باشد (اختیار عمل وقدرت اعضای شورای شهر با تعاریف ما خیلی فرق دارد) که ابتدا به شرح گردش وسبک زندگی و تسهیلاتی که دراختیاردارد پرداخته است


همه اتفاقات ازشب میهمانی شروع می شود ، میهمانی باحضور کلایو(راوی داستان) میراندا دخترخاله اش که ساکن شهر ساوتمپتن شهری درجنوب انگلستان وشوهرخاله اش آقای شرین 


پدر وشوهر خاله کلایو اختلافات سیاسی دارند واین باعث درگیری های لفظی گهگاه بین آنان می شود


پدر ومادر کلایو به مسافرت رفته اند وقرارشده به جهت عدم دسترسی به وسایل ارتباطی تایک ماه با اوتماس نداشته باشند.


دریک شب میهمانی  باحضور میراندا وشوهرخاله وچند همکلاسی کلایو ،بواسطه خطاب بد یکی ازمیهمانان نسبت به خدمتکار ، یکی ازهمکلاسیهای راوی بنام برایان عصبانی شده ونطق مفصلی درخصوص برابری انسانها وحقوق مساوی آنهاایراد میکند وبانظر مخالف اکثریت مدعوین مواجه می شود


روز بعد سرکلاس درس پلیس برای بردن کلایو به اداره پلیس به سراغش می آید ،کلایو گیج شده وعلت را نمی داند وبااعتماد به قدرت پدر،اعتماد به نفس داشته و سوالات را جواب میدهد همه عقاید وسخنرانی برایان رابه اونسبت داده ومحکومش میکنند 

 دراوج ناباوری بابالن به جزیره ای دوردست تبعید می شود به جایی مثل دارالتادیب


زندگی سخت وپرمشغله باغذای نامناسب دربین کودکانی که همه جرمی مرتکب شده اند


کلایو با کلی که یک آمریکایی است ومعلمش را  بخاطر دفاع ازهمکلاسیش کتک زده  وسانیو ، پسری ژاپنی که بسیارمحکم وبااراده است دوست می شود ،جرم سانیو این بوده که یک گروه چریکی راعلیه حاکمان راه انداخته واز آزادی عقاید دفاع کرده است


با پیداکردن قایقی مدفون درجزیره بوسیله سانیو ، پسرها قصد فرار کرده وبه دریا می روند واما بجهت نبود تجربه وضعف ودرماندگی راه را گم می کنند وقایق آنان رابه جزیره ای ناشناخته می برد


سانیو به جهت زندانی شدن درآغل جزیره قبلی بسیار بیمار است ، بعدازمدتی گشت وگذار دنبال آب وغذا به مزرعه ای می رسند وبا چند گراز روبرو می شوند ودرحین خوردن گوجه فرنگی ها، عده ای جنگلی آنان رادستگیر وزندانی میکنند


توصیف زندان جنگلیها  وبدرفتاری آنان با پسرها و نوع رفتارسرگروهشان بنام جک جنگلی ، آنان را دوباره به فکر فرار می اندازد


اما ناموفق .مسابقه ای برگزار شده وبعدازیک امتحان یاشکنجه روحی ، رفتار کل گروه جنگلیهاباآنان عوض شده و اوضاع تغییر میکند


انسانهایی مهربان وبزرگوار وبه غایت بخشنده با غذاهایی عالی 


حالادیگر پسرها آزادند به هرکجامی خواهند بروند یابمانند که سانیو وکلی ماندن راترجیح می دهند وکلایو رفتن را


کلایو دربرگشت به شهر ساوتمپتن با خیانت دخترخاله ونقشه شوهرخاله درجهت باجگیری ازپدرش مواجه شده ودوباره زندانی می شود ولی اینبار جک جنگلی ودوستانش به کمک او آمده واوراباخود به جنگل برابریها وآزادیها می برند


تحلیل بنده


کتاب جک جنگلی قبل ازخواندن هیچ رغبتی برایم نداشت ولی ارزش خواندن راداشت.


نقاط قوت:داستان بسیار خوب روایت شده بود و تصویر سازی خوبی دارد 


بیان نویسنده ساده وصمیمی ودورازتکلفهای ادبیست خوب توانسته به بیان حالات روحی وروانی نویسنده درمقاطع مختلف بپردازد



نقاط ضعف:


درداستان مشخص نیست درچه زمانی قرارداریم  مدرنیسم و سنت :کبوتر پیام بر با بالنها وسبک زندگی برده داری  وارتباط تصویری که به کلی کمی گیج کننده است . واین ازنقاط ضعف است که بافضای زمانی وامکانات دوره آشنایی نداریم


تحلیل بنده:


عقیده نابرابری نژادی و رنگین پوست بودن دربین همه اروپاییها وعلی الخصوص انگلیسیها که مردان مغرور ومتفرعنی هستند نه تنها درزمان حاضر وبلکه چندین قرن بعدازاین هم همچنان وجوددارد واین علیرغم شعارهای متظاهرانه شان دربرابری ورعایت حقوق بشراست


غربیها درطول تمام زمانها  نه تنهابرابری انسانهارانپذیرفته اند وبلکه به آزار واذیت هم نژادهای خود هم که طرفدار حقوق مساوی آنان باشندهم می پردازند


تصویر روی جلد کتاب بیانگر انسان  نوجوان  که نماد پاکی ومعصومیت است ومبهوت ازنابرابری ودرانتظار عدالت وآزادی درغروب  اخلاقیات یا طلوع تساوی و حقوق برابر (طلوع وغروبش رو تشخیص نمیدم ) 



گزیده ازمتن کتاب:"کسی که با وجود تمام برتری های دشمن ترس ووحشت به خودراه ندهد،ازهمان آغاز جنگ ،پیروزاست.وهرچه این برتری ها بیش ترباشند،دلاوری های اوهم بیش ترخواهند بود"



سریال lost راتداعی میکرد




بابت معرفی کتاب مچکرم دوستان عزیز




نظرات 4 + ارسال نظر
مداد کوچک دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 17:18

عقیده نابرابر
شبیه ِ مردیست یا حتّی زنی
که مُدام می گردد در خیابان ها
و
کوچه ها
عطرش را می پراکَنَد
زنجیر می پندارد همگان را نسبت به خود
و خودش پَر هست به گمان ِ خودش
نَرم است به خیال ِ خام ِ خودش
نابرابری را از هر حیثی زشت می پندارم /


غلظت سیاسی اش را بر من ببخش نون والقَلَــــم /

و امّا جک جنگلــــی ِ شما
که منتظرش بودیم
خوب از آب در امده و تحلیل هاتان نیز
فقط گزیده های متن را زیادتر کنید ؛ نا گفتنی ها ی زیادی نهفته در بطن ِ هر کتاب
چندین گزیده را برایمان انتخاب کنید تا بیشتر با کتاب مانوس شویم

ممنون و خسته نباشید .

متن قشنگیه عقیده نابرابر

"خوب "لطف شماست به نوشته ما

چشم چندتاگزیده دیگه هم اضافه میکنم

بعد آزمون وان شاء الله موفقیتتون. خودتون باید ماروباکتابها بیشتر مانوس کنید حلقه ما منتظر شماست

جاده دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 16:48 http://514313.blogfa.com/

سلام. فرمودین:
داستان بسیار خوش روابوده
نگرفتم

lost?

سلام .اصلاحش کردم وممنون
ولی خوب نظرسرگروه راجع به کل مطلب بنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

lostسریال آمریکایی ساخت سال 2012 بود وتا دوفصل ارزش دیدن داشت

فجر دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 14:58

جامع بود خلاصه تان

دلنشین بود تفسیر ی که برای تصویر روی جلد داشتین.

قلمتانِ مانا

همراه همیشگی تان باد غذاهای خوب خوب برای روحتان

یعنی کتاب های خوب!

این که شما تعریف کنید یه لطف دیگه ای داره ولی کاش انتقادمیکردید نقاط ضعفمون روبهتربشناسیم

زمانی دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 13:10

سلام .
تحلیل شما از جلد کتاب قشنگ بود. بنظرم نمادی از زندگی بدون دغدغه و آزاد است.
تشکر.موفق باشید

سلام.
ممنون ازشما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.