کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم
کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم

معرفی کتاب "سفر به گرای 270 درجه"

عنوان کتاب:سفر به گرای 270 درجه

نویسنده احمد دهقان

ناشر:سوره مهر

چاپ نهم


درباره نویسنده:احمددهقان متولد 1345 درکرج- کارشناسی ارشد مردم شناسی

جایزه 20 سال داستان نویسی برای سفر به گرای 270 درجه

وبرای مجموعه آثارش

سایر تالیفات نویسنده: پرنده وتانک- گردان 4نفره-سال بازگشت-ستاره های شلمچه-روزهای آخر


خلاصه داستان:

زمان: دوران جنگ تحمیلی  شخصیت اصلی وراوی داستان :ناصر دانش آموز سال چهارم دبیرستان که سه تاازامتحانهایش مانده تا دیپلم بگیرد.

خانواده ای متوسط با دو پسر ویک دختر:ناصر ومصطفی ورویا

ناصر یکبار جبهه رفته وبخاطر مجروحیت برگشته وحالا ازدوستانش که سراغ می گیرد همه رفته اند .

پدر مخالف جبهه رفتن اوست وعقیده دارد میشود درسنگر علم ودانش هم جنگید .

علی ازدوستان ناصر برای بازگرداندنش به خط مقدم ، به دنبالش آده واورا همراه می برد، قصه آشنایی با راننده داش مشتی ولوطی که به خط می بردشان-دیدار صمیمانه با دوستان همسنگرش وامتناع از رفتن به گردان ابوالفضل یکی دیگر ازدوستانش

رسول یکی دیگرازشخصیت های داستان که همراه آقا عبدالله است وهنوز به بلوغ هم نرسیده ودوتاازبراردرهایش شهید شده اند وبا التماس خودرابه خط مقدم می رساند

قراراست عملیات کربلای 5 صورت بگیرد ، عبورازکانال آب  زیر بمباران شیمیایی دشمن و منهدم ساختن تانک ها با آرپی جی که علی وناصر هم آرپی جی زن هستند

چند تانک را منهدم ساخته اند که علی زیر تانک دشمن نصف می شود وشهید 


توصیف اوضاع ناآرام وناامن این منطقه وملحق شدن راننده داش مشتی به گردان وکمک هایش که به محاصره دشمن درآمده اند

با کمک نیروهای کمکی از محاصره خارج شده وبه کانال پناه می برند که جلوی ورود تانک هارابگیرند تاحالا بسیاری ازبچه ها ودوستان ناصر شهید شده اند

بالاخره راوی هم ترکش خورده ودهان وفکش مجروح می شود ومجبور به ترک میدان میگردد

روایت برگشت او به درمانگاه وسپس خداحافظی وبازگشت به خانه

صحنه آخر  دریافت نامه رسول است که خواسته بابچه هابرای دیدار  علی بروند


تحلیل بنده:


روی جلد کتاب نقش ماهی قرمزیست که درحال مرگ روی زمین افتاده وتقلا میکند .اشاره به همه جوانانی که چون ماهی کنار رود کارون به خاک افتادند

داستان وتوصیف قوی بود وبه شیوه روایی توصیف گردیده بود، روایت چنان جان دار وزنده بود که خواننده مشتاق به خواندن داستان دریک نشست می گردید

دربخش توصیف صحنه های جبهه مخاطب کمی نامانوس است وگیج می شود

قصه تلخ جنگ  وتنگناهایی که رزمندگان تحمل میکنند، شرایط بسیارسخت وصعب زندگی


درکل ارزشمند بود و مستحق جایزه 20 سال ادبیات پایداری

این کتاب بااستقبال بالایی مواجه گردیده وبه زبان انگلیسی هم ترجمه شده است



نظرات 10 + ارسال نظر
کتابدار دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 14:56 http://www.ketabshoeel.blogfa.com

سلام .خسته نباشید
خلاصه خیلی خوب وجامعی بود.

سلام.ممنونم ازحضورخوبتون

احمد دهقان یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 16:59

سلام. نقد و معرفی زیبایتان را خواندم. تشکر می کنم از تیزبینی هایتان. و صد تشکر.

سلام.ممنون ازحضورتون

نگین شهر سه‌شنبه 24 آذر 1394 ساعت 11:02 http://neginshahrpl.blogfa.com/

سلام و خسته نباشید
خیلی خوب بود ، عالیییی

سلام
سپاسگزارم
حضورشما دراعلام نظر عالی بود وافتخاری برای وبلاگمون

کتابخانه باهنر دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 22:07

سلام
همیشه از خلاصه های شما لذت میبرم
خداقوت

سلام
شما لطف دارین

جاده دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 14:37 http://514313.blogfa.com/

سلام. شما همیشه اصول خوبی دارید برای بررسی کتابهایی که می خوانید. تابلوی اثر، یک خلاصه، و نهایتا تحلیل خودتان...
اما کلا ، آن حرارت، آن جذر و مد حوادث عاطفی و حوادث واقعی جنگ که وجود دارد در مطلب شما وجود ندارد.
انگار خبرنگاری از شما سوالی کرده و یه جواب مختصری که رهایتان کنند تا به ادامه مسیرتان برسید و نه مثل خبرنگاری که خودش بخواهد چیزی را گزارش کند.

سلام
نظر شما محترم ومنبعد سعی میکنم حتما تومعرفیها اعمال کنم

استادداوود میرباقری -عرب یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 11:43

خلاصه خوب و ساده ای بود وشرح طرح روی جلد که نوشته بودید عالییییییی بود

خوب نگاه خوب شماست که امید میده

زمانی یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 08:56

خدا قوت کتابدار.
قلمتان مانا

خدایارتون

کتابخانه استادداوود میرباقری سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 12:35

سلام همکارگرامی لطفا کتاب این دوره حلقه رو در وبلاگ من انتخاب کنید ممنونم

سلام
چشم

فجر یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 16:01

مثل همیشه
خلاصه کتابی و تحلیل شخصی
اما تفاوت این بارش
معرفی کوتاه از نوشته
قلمت سرشار نون و القلم
همتت بلند
خوب معرفی هستی.

مثل همیشه ممنون از لطف سرکار عالی

مداد کوچک یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 09:17 http://medadekuchak.blogsky.com

برگ های زرد و خشک زیرِ پاهایم صدا می دهند ؛ برف تند کرده .....
میانِ ما فقط خاک است ؛ خاک مرگ / صفحه 60
قلم ِ خوبی داشت و خیلی خوبْ
هنوز در سفر است به گرا ....
گرایشمان به هر سمت و سویی باشد " تفنگ قلم " همراهمان
هنوز در سفرمْ.
معرفی خوبی داشتید مخصوصا قسمت تحلیلتان.
کتابشاختی خوبی نیز ارائه داده اید
خدا قوت نون والقلم

شما لطف دارین .فقط خلاصه نویسی کردیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.