ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
عنوان:خانه داریhouse keepings
نویسنده:مریلین رابینسون
ترجمه مرجان محمدی
انتشارات:آموت
درباره نویسنده:مریلین (با نام اصلی سامرز) رابینسون نویسندهٔ معاصر آمریکا در سال ۱۹۴۳ در شهر سندپوینت، آیداهو چشم به جهان گشود و در همین شهر بزرگ شد. تحصیلات خود را در کالج پمبروک و همچنین کالج زنان سابل دانشگاه براون به پایان رساند و مدرک لیسانس خود را در سال ۱۹۶۶۶ دریافت کرد. او همچنین مدرک پیاچدی خود را در سال ۱۹۷۷ در رشتهٔ زبان انگلیسی از دانشگاه واشینگتن دریاف کرد
و در بسیاری از دانشگاهها به عنوان استاد میهمان مشغول فعالیت است که از آن جمله میتوان به دانشگاه کنت، کالج امهرست و دانشگاه ماساچوست در امهرست اشاره کرد. در سال ۲۰۰۹ او بورسیهٔ سخنرانی دانشگاه ییل را دریافت کرد که در آنها مجموعهای سخنرانیها را ایراد کرد با عنوان «غیاب ذهن: معنویتزدایی از اسطورههای مدرن خود». در ۱۹ آوریل ۲۰۱۰ او برگزیده شد به عنوان یکی از اعضای فرهنگستان هنر و دانش آمریکادر مه ۲۰۱۱ رابینسون از طرف دانشگاه آکسفورد کرسی سالانهٔ ازموند هارمزورت در هنر و ادبیات آمریکایی در دانشگاه بنیاد آمریکایی راترمر را دریافت کرد. او هماکنون ساکن آیووا سیتی و استاد کارگاه نویسندگان دانشگاه آیوواست
آثار نویسنده:
اولین رمان رابینسون «خانهداری» در سال ۱۹۸۰ منتشر شد و جایزهٔ بنیاد همینگوی را از آن خود کرد. دومین رمان این نویسنده به نام «گیلیاد» در سال ۲۰۰۴ به چاپ رسید و جایزهٔ کانون منتقدان کتاب ملی، امبسادور و جایزهٔ پولتیزر سال ۲۰۰۵۵ را برد.
رمان «خانه» سومین رمان مریلین رابینسون، در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و جایزهٔ ملی آن سال و اورنج انگلستان را از آن خود کرد. این کتاب از میان ۱۵۶ عنوان و از سوی ۱۲۳ کتابخانه از سراسر دنیا نامزد جایزهٔ «ایمپک دوبلین» ۲۰۱۰ شد که به عنوان گرانترین جایزهٔ ادبی شناخته میشود. همچنین رمان چهارمش «لیلا» نام دارد که در سال ۲۰۱۴ منتشر و نامزد نهایی جایزه «من بوکر» ۲۰۱۵ شد. آثار مریلین رابینسون در ایران با ترجمه مرجان (زهرا) محمدی و بهوسیله نشر آموت و نشر قطره منتشر شدهاند.
خلاصه کتاب:
کتاب اززبان روتی روایت می شود روتی و لوسیل دو خواهر نوجوان دراستانه بلوغ که مادرشان در دریاچه خودکشی می کند وسرپرستی آنها را به مادربزرگ می سپارد ، پدرشان هم جایگاه مشخصی در این زندگی نداشته و غایب است
خانه مادر بزرگ دربالای تپه ای درشهر فینگر بورن بوسیله خود پدر بزرگ ساخته شده و جالب اینجاست که پدر بزرگ هم دردریاچه غرق شده ،
بعد ازمرگ مادر بزرگ سرپرستی بچه ها به لی لی ونونا خواهر شوهرهای مادربزرگ که پیردخترانی منزوی وازکار افتاده هستند واگذار می شود
طی تماس با سیلوی خاله مرموز بچه ها که مادربزرگ اورا ازهمه چیز محروم نموده وازخانه بیرون نموده است ، سرپرستی بچه ها به سیلوی واگذار می گردد
زندگی آشفته ونامنظم و افکار و اعمال عجیب و غریب سیلوی بچه ها را بیشتر منزوی می کند تا جاییکه مدرسه را هم ترک میکنند وحتی گاهی شب هم به خانه نمی آیند
کم کم لوسیل خواهر کوچکتر ازخانواده جدا می شود و نزد معلم خود می رود تا با او زندگی کند و روتی را با خاله مرموزش تنها می گذارد
اهالی شهر کوچک و ساحلی فینگربورن بعد از اطلاع از یک شب بیرون ماندن سیلوی و روتی وسوارشدن آنها به قطار بابری، نگران وضعیت کودک شده و درپی چاره جویی برمی آیند
رفت و آمدها و سئوال وجوابها حکایت از عدم توانایی سیلوی برای سرپرستی روتی دارد و چون سیلوی قصد جدایی ازروتی را ندارد به اوضاع خانه کمی نظم می دهد اما آخرین دیدار کلانتر که سیلوی را ناامید می نماید وباعث می شود در یک لحظه تصمیم به آتش زدن خانه گرفته وشبانه روتی را با خود روی پل خطرناک رودخانه ببرد تا ازشهر خارج شوند
چندین سال آوارگی وکار در رستورانهای بین شهری وبعد مرگ هردویشان که گهگاهی روحشان به خانه لوسیل وبچه هایش سرکشی می کند پایان کتاب را رقم زده است.
البته پایان کتاب باابهام روبروست که دقیقا مشخص نیست عاقبت روتی وسیلوی چه می شود.
عنوان کتاب با برداشت معمول ما ازکلمه"خانه داری" به هیچ وجه تطبیق ندارد ومنظور نگه داشتن خانه است که درداستان هم اشاره شده این پایان خانه داری بود.
ابتدای کتاب بسیار خسته کننده بوده و فقط حکایتی را کش داده وبا طول وتفصیل روایت می کند اما با ورود سیلوی کتاب کمی جذاب و خواندنی می شود ک باعث تحریک حس کنجکاو.ی خواننده می شود
بخش هایی ازکتاب:
"سیلوی اغلب کنار دریچه بود.گاهی اوقات در حالی که در جیب هایش ماهی بود به خانه می آمد .آن ها را زیر آب می شست تا لیزی آبشش هایش پاک شود وبعد آن ها راباکله هایشان سرخ می کرد وبا کچاپ می خورد .لوسیل خیلی مشکل پسند شده بود .فقط سو سبزیجات وپنیر لور می خورد وغذایش را درباغچه یا ایوان اتاقش می برد . من وسیلوی تنها در تاریکی پای میز شام می نشستیم ودرسکوت غذا میخوردیم."
"آشپز خانه از قوطی وپاکت های قهوه ای پر بود .سیلوی می دانست که چنین ریخت وپاشی باعث جمع شدن موش ها می شود از این رو گربه ی زردی را باخود به خانه آورد که یک گوش نصفه وشکم ور قلمبیده داشت ودوسری بچه زایید .اولین سری آن قدر بزرگ بودند که می توانستند پرستوهایی را که روی پله دوم لانه درست می کردند شکار کنند.این کارشان خوب ومفید بود اما گربه ها اغلب پررندگان را به اتاق نشیمن می آوردند وبال ها وپاهایشان باسری را که به آن چسبیده بود روی کاناپه می انداختند"
دو پاراگراف بالایی حکایت ساده وکودکانه روتی از اوضاع آشفته خانه وپریشانی سیلوی حکایت می کند وکل مطلب را رسانده است.
در کل کتاب ساده و روانی بود با ترجمه خانم محمدی که انصافا خوب ترجمه شده بود این کتاب برای رده سنی بزرگسالان مناسب می باشد.
سلام و خداقوت
خیلی کامل کتاب معرفی کردین مخصوصاً احوال نویسنده را
سلام-زنده باشین
سلام بر نون و القلم
مثل همیشه عالی .
دلتنگ نوشته هاتان بودم
( خوش حالم ) که همیشگی هستید
مثل همیشه لطفتون مستدام
سلام
خداقوت
توضیح تون خیلی جامع و کامل بود.معلومه که سطر به سطر کتاب رو با دقت مطالعه کرده اید. موفق باشید.
سلام دقیقا یه نقطه روهم جا نینداختم