کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم
کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم

کتاب استاد عشق


عنوان کتاب:استاد عشق:نگاهی به زندگی وتلاش های پروفسور سید محمود حسابی پدرعلم فیزیک ومهندسی نوین ایران

نوشته ایرج حسابی

تهران:سازمان چاپ وانتشارات:1380چاپ چهل وپنجم 

خلاصه کتاب


-کتاب در18 فصل به بیان زندگی وحکایات اززبان استاد باقلم فرزندشان پرداخته


-کودکی اشرافزاده فرزند پدری بالقب "الدوله" معزالدوله (معادل آقازاده های امروز) که  روزی بنابه امر دولت وقت (رضاخان) ماموربه خدمت درلبنان می گردند ، مادری مومنه وبسیار روشنفکرازیک خانواده اصیل وخودساخته ، پدر دراثرتلاشها ونامه نگاریهایش جهت کسب پست بالاتر بعدازمدتی راهی تهران می شود وقصددارد فرزندانش رادریک شبانه روزی گذاشته ومادرشان راهم باخودببرد که بامخالفت گوهرشاد خانم مواجه می شود


-بعدازدوسال پدر بی مسئولیت به جهت نزدیکی بادربار بازنی بنام همدم الدوله ازدواج کرده وقصد نابودی فرزندانش رادارد ، مقرری ایشان راقطع واز سفارت بیرونشان میکند

-آغاز روزهایی سخت برای خانواده دکتر حسابی ، به اصرار سرایدار در یکی ازاتاقهای او منزل میکنند وبا فروش طلاهای مادر ،روزگار به سختی میگذرد،دراثر فشار اقتصادی وتمام شدن گنجینه مادر،گوهرشاد خانم سکته کرده وفلج می شود


-معزالدوله به بیروت می آید وفرزندانش رانونوارکرده وقصد بردن مادررادارد که با ترفند زیرکانه مادروزرنگی وسماجت محمود ،دست خالی برمیگردد

- حالادیگر محمود ومحمد حمالی وبابری میکنند ونان خشک ازدر خانه هابرمیدارند تاروزگار سختشان سپری شود

-مادرشان نگران تحصیل فرزندانش است وازسرایدارحاج علی خواهش میکند مدرسه ای برای تحصیلشان بیابد وتنها مدرسه رایگان ،مدرسه شبانه روزی کشیشان مسیحی فرانسوی است باقوانینی سخت وخشک  باهدف ترویج مسیحیت 

-مادر فهمیده وفداکار دوباره ناجی فرزندانش میشود وقرآن وحافظ وشاهنامه وبوستان وسعدی یادشان میدهد،محمود حافظ کل قرآن شده

 

-بالاخره روزگارمیگذرد ومحمود لیسانس ادبیات میگیرد وکار نیست واین بار لیسانس علوم بیولوژی وبازکارندارد وپی مهندسی راه وساختمان می رود ودریک شرکت فرانسوی کارپیدا میکند، تنهایی دریک چادر بالای کوهها با گرگها وموشهای صحرایی وپشه مالاریا که بالاخره دارد ازپادرمی آید، کارش خوب است وپزشکی فرانسوی درمانش میکندوبرای تشویق اورابه معادن دوروزی ها که شیعه هستند می فرستند واینبار مهندسی معدن

- وجدان مردی که دردامان چنان مادری پرورش یافته ،از غصب  معادن این مردم به دست فرانسویها که اوهم شده عاملشان به درد می آید ،پیش رئیس قبیله رفته وفرزندش رابرای تعلیم وآموزش سرپرستی برای حفظ منافع ملیشان میخواند که اورابه گرمی وسرور پذیرفته وفرزندشان راهمراهش میکنند


-ازدکترحسابی دعوت می شود به پاریس برود برای کاردر شرکت فرانسوی ، خانواده راهی فرانسه میشوند، حقوق میخواند، نیمه کاره رها میکند، پزشکی، مهندسی برق،اما هیچکدام پاسخگوی روح کنجکاوش نیست ، بااستاد فابری آشناشده وفیزیک میخواند، رتبه هاعالی واین باعث آشنایی باانیشتین میگردد، خلوص وگرمی ومهربانی وسادگی انیشتین روح استادرا نوازش میدهد


-انیشتین پس ازبررسی طرحش اورابه دانشگاه پرینستون جهت ادامه تحقیقات معرفی میکند وبازهم درخششی بی نظیر 

-جلسه دفاع ازتزدکترایش، باحضورانیشتین وسربلندترازهمیشه با دریافت نشان"کوماندور دولالوژیون دونور" بزرگترین نشان علمی فرانسه

استاد حالاکه برای تدریس دعوت شده ، ترجیح میدهد به ایران برگردد ودرخدمت هموطنان خودباشد

-بازگشت با تنگدستی دوباره اورا به منزل پدربرای دریافت کمک میکشاند که بی مهری وبیسوادی پدر دلش رابه درد می آورد ،باکمک آشنایان مادر مامور راه در بوشهر می شود ،دیدار بانخست وزیر واصرار برای  رهایی ازوضعیت حاضر که تعهدش را برترمیداند

-ایران درشرایط بد بیسوادی وبی اطلاعی درزمان جنگ جهانی دوم است


-استاد کلاس درس تشکیل میدهد ومهندس تربیت میکند، در وزارت آموزش وپرورش معلم تربیت میکند، وبعدهم باکمک "حکمت" دانشگاه تهران را که با دیدار مسقیم بارضاخان مجوز تاسیسش را میگیرد


-نزدیکی با مصدق و تصدی وزارت  فرهنگ


-پایان داستان با اهدای خانه معزالدوله به استادازترس مصادره که پس ازاصرار فراوان پدرخانمش قبولش میکند


-نقاط ضعف


تنها نقطه ضعف به پایان نرساندن زندگینامه استاد بودکه نصفه رهاشد


نقاط قوت

-بیان صمیمی وراحت وداستانی حکایت که خواندده را جذب وتاپایان همراه داشت ، قلمی گیرا 


تحلیل بنده:


-کتاب بسیار زیبایی بودف سرشارازامید وسختکوشی وبه حق که نامش "محمود" وزندگی وتلاشش هم محمود بود ، مردی بااستعدادی فراوان، نابغه ،سختی کشیده ومومن وهمیشه امیدوار 

-وبه گمان بنده مادرشان بیشتر قابل ستایش هستند که شالوده فکری وشخصیت فرزندانش رااینچنین زیبا پی ریزی کردند ، گوهرشاد خانمی که محمود را ،پروفسور حسابی عاشق  کردند

- مردی  چنان لطیف وعاشق و مومن که هم حافظ قرآن است وهم فیزیک هسته ای میداند ،سختکوشی تمام عیار والگویی عالی برای نسل حاضر

- مردمان امروز اندک تحصیلاتی که دارند وآنهم خارج ازکشور، اولین کارشان نفی دین واعتقادات مذهبی است وتغییر بلافاصله زبان مادریشان،کمی هم که چپ نگاهشان کنی فرار مغزها می شوند.

-جایی استاد اشاره میکنددربیمارستان کلی رمان خوانده که اینهم پاسخ آنان که به تقبیح رمان خوانی می پردازند که هررمان یک تجربه جدید اززندگی وتلاش انسانی دیگراست  وآموزنده (البته نه رمانهای آبکی وصفحه پرکن مثلا عاشقانه  بعضی  نویسندگان مملکت)

- استاد هم درزندگی  شخصی وهم درعرصه علمی و هم درمجامع جهانی سرآمد هستند وبااین وجود از دعایی  که همسرش به آب کرده صحبت میکند که حالش راخوب کرده واین نه خرافات که فهمیدنی است واوفهمیده وثابت شده با تحقیقات پروفسور ایموتو بربلورهای آب (لطفا کلیک کند)


-انگاردرلحظه لحظه زندگی صادقانه وپرتلاش ومونانه استاد، خداحضوردارد ودستش رامیگیرد وهمراه می برد .


- هرلحظه زندگی استاد کلاس درسی عمیق وپربار بود


-درکل کتابی بسار زیبا وشورآفرین ونشاط بخش بود وچندین بارخواسته بودم بخوانم ونشده بود وازهمکارعزیزی که توصیه کرد بسیار سپاسگزام


گزیده هایی ازمتن:

-وقتی انسان چیزی می آموزد ،آن گاه می فهمد که هیچ چیز درزندگی ،ارزشی بالاتراز آموختن راندارد،خواندن،فهمیدن ،آگاه شدن  مثل یک نوع عبادت وتشکراززحمات  ودستاوردهای خداوند است"


- من هیچ وقت این خاطره را(مرگ قداره بند تنگستانی) رافراموش نمی کنم ،عملا فهمیدم که همین عرق ملی،شجاعت وتعصب عمیق آن ها باعث شده ،چنین اسطوره هایی درتاریخ ملی ماخلق کرده باشند"



یاد مبارکشان گرامی وجاودان باد

نظرات 6 + ارسال نظر
فجر یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 16:15

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممم

سلامی که تمام فاصله ها را پر کند و جبران لحظاتی باشند که دوستان به ما سر زدند و ما نبودیم یعنی وبمان قطع بود.

اشاره ی بجا و نکوی بود پروفسور ایمونو سی دی اش را دارم.

تصاویرتان انگار دارند با آدم حرف میزنن از بس احساسی هستند واین حسن انتخاب بیانگر روح لطیف و عاطفی نگارنده اش می باشد.

معلوم است برای نقدتان کلی وقت گذاشته اید و زحمت کشیده اید،خداقووووووووووووووووووووووت.

سلام برروی ماه فجر

نظرفجر مثل نگین مفقوده اعضای حلقه بود وخداروشکرکه مشکلاتتون حل شده وبرگشتین

خدا یارومددکار حالتون وتشکراز باب حسن نظرتون

کتابخانه مجن چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 12:09 http://sheakhmofid.blogfa.com

با سلام
کتابخانه کلاته خیج شاهرود هم تازه به حلقه مطالعاتی ما پیوسته
لطفا سر بزنید.ممنون
librarykalatekheeg.blogfa.com

سلام .چشم .الساعه

جاده چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 01:30 http://514313.blogfa.com/

سلام
از متن حضرتعالی:
1- شرح مختصر کتاب را خیلی پسندیدم. سعی میکنم یاد بگیرم از شما
2- خوردن آبی که بر آن دعای همسر خوانده شده و ربطش به خرافات... خیلی خوب بود. لذت بردم. غلفت کرده بودم این نکته را
3- نقطه ضعفی را هم که گفتید دقت نداشتم بدان.

سلام جاده عزیز

ممنونم از اعلام نظراتتان
مابیشتر یادگرفتیم ازشما

بیشتر مایلم دوستان انتقاد صریح وسازنده داشته باشن تاازهم یاد بگیریم

جاده سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 15:18 http://514313.blogfa.com/

چند روزی هست که چند صفحه ای نوشته ایم بعد از چند روز شیرین که از خواندن استاد عشق داشتیم. دقیقا یک هفته است که از مطالعه اش فارغ شده ام، لیک ازدحام امور خانه ، خانواده، مدرسه، کتابخانه و ... به صورت غیرمترقبه و کم نظیری مانع از آن شده است که انجام وظیفه کنم در باب درج آن نوشته در جاده. نوشته ای که خیلی کوتاه و موجز نیست...

پوزش بسیار از حضرات حلقه دوستداران کتاب ...

جاده عزیز ماپوزش نمیخوایم نقد میخوایم ونظرتون رو:عصبانی

مداد کوچک سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 11:09 http://medadekuchak.blogsky.com

ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﺧﻴﻠﻲ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ . . . !!!
ﻧﮕﺎﻩ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ . . .
ﺩﺳﺖ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ . . .
ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎ ﺁﻏﻮﺵ . . .
ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ . . .
ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺗﺎ ﻧﺎﻛﺠﺎ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﺪ
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﻲ ﻟﺮﺯﺍﻧﺪ
ﻓﺮﻕ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﺁﻏﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻫﺴﺖ
ﺑﺎ ﺁﻏﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺣﺘﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻭﻟﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﻓﺮﻕ ﻫﺴﺖ ﺑﻴﻦ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻲ : ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﻱ؟
ﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : ﺁﺭﻩ
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻲ : ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ؟
ﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : ﺑﻲ ﻧﻬﺎﻳﺖ
ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻲ : ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﻱ؟
ﻭ ﺳﻜﻮﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﻣﻴﺰﻧﺪ
ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻲ
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻲ : ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ؟
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : ﻳﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻭﻟﻲ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ !!! . . .
ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﻓﻘﻂ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻲ ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺎﻭﺗﻬﺎ ﺭﺍ ﻛﺠﺎﻱ ﺩﻟﺖ
. . . ﻛﺠﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﻱ........................

داشتم استاد عشق را سرچ می کردم و زیبا سخنانش را که چشمم افتاد به متن ِ بالایی و برایتان ....

و امّا معرفی :‌ خیلی جامع بود و عالی ؛ اشاره ی خیلی خوبی به زوایای زندگی ِ استاد و تحملش کرده اید و جایی از نوشته هایتان که : خدا در لحظه لحظه ی زندگی اش حضور دارد زیباترین بندی بود که خواندم
بی علت نیست که انیشتین "ایشان" را " حسابی ِ عزیز " یاد می کرده ...
روحش شاد

نگاه زیبا وسبزی دارید، امید میدهد برای ادامه .ممنونم

زمانی سه‌شنبه 30 تیر 1394 ساعت 09:56

سلام
تصاویر پر معنایی رو انتخاب کردید..

خودش هم پرمعنابود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.