کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم
کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم

معرفی کتاب موکل



موکل :نوشته جان گریشام ،ترجمه هادی عادلپور نشر کوشش


جان گریشام:نویسنده آمریکایی متولد 1955 که چندسال وکالت کرده وسپس کناره گیری نموده وبه داستان نویسی رومی آورد


خلاصه داستان:شخصیت اصلی داستان مارک فرزند خانواده ای ازهم گسیخته با مادری جوان وپدری دائم الخمر که طلاق گرفته اند ودارای یک برادر کوچکتر بنام ریکی

مارک پسری یازده ساله که ازترس فاش شدن راز سیگارکشیدنش توسط ریکی به مادر،اورابه جنگل می برد تا سیگار بکشند وداستان اصلی شکل می گیرد

وکیلی بنام جروم کلیفورد از وکلای سرشناس نئواورلئان قصد خودکشی با شلینگ گاز ماشین رادارد ومارک چندین بار با کشیدن شلنگ مانع می شود که سرآخر وکیل اورا گیر آورده وباخود به داخل ماشین می برد تاباهم بمیرند ودراینجا ریکی برادر کوچکتر دخالت کرده ومارک را نجات می دهد 

اما کلیفورد اینبار بااسلحه ای به خودش که درحال مستی وهذیان گوییست شلیک میکند

مارک وریکی شوکه شده اند واما ریکی طاقت نیاورده وبه حالت اغماء می افتد ، کلیفورد اسرار وکیلش "بری مولدانو"را فاش نموده ومحل جسد سناتوربویت بوید را به مارک اعلام کرده

بعداز انتقال ریکی به بیمارستان -که منبعد،داستان درفضای بیمارستان ادامه می یابد - که دربخش بیماران اعصاب بستری می شود ومادر (دایان) باید 24 ساعته ازاومراقبت کند

مارک احساس خطر نموده وبه واسطه تماشای بیش ازحد سریالهای پلیسی  وجنایی ،تجربه کافی داشته ووکیلی را بنام رگی لاو استخدام میکند که بیشترازسر دلسوزی وکیل است که وکالت را قبول میکند والا مارک هزینه لازم راندارد

رگی  53 ساله که خود با مشکلات روحی وروانی بسیاری روبروست .ماجرای طلاق بعداز 20 سال زندگی وآوارگی و بدبختی دوفرزند دختر وپسرش  باعث شده مدتی هم دربیمارستان روانی تحت درمان باشد

بری مولدانو ازمرگ وکیل وصحبت پسر بچه باخبر شده وقصد کشتنش رادارد که اف بی آی  هم به جهت نبود مدرک کافی ، توان دستگیری اورا ندارد

بعداز آتش زدن کاروان خانواده مارک، وعدم امنیت او، به جهت حفظ جان مارک،اورابه بازداشتگاه می برند ودادگاه تشکیل می شود امامارک حاضر به سخن گفتن نیست

وبا ترفندی یادگرفته ازریکی ،تمارض نموده وازبیمارستان فرار میکند

رگی عیلرغم میلش باو همراه شده وبه نئواورلئان برای کشف جسد می رود

جسد رادرحالیکه افراد مولدانو قصد جابجاییش رادارند کشف نموده ورگی تقاضای حفظ جان شهودرادارد

باهواپیمایی ریکی و مارک ومادرش عازم  شهری دیگر می شوند تابا تغییر هویت ، زندگی جدیدی راآغاز کنند 

رگی پس از اطمینان ازحفظ جان موکلش ،محل جسدرا فاش می نماید


تحلیل بنده :

موضوع داستان ، درونمایه جنایی داشته که که اشراف نویسنده بر وکالت را هم بیان میدارد

زبان نویسنده زبانی عامه فهم ودور از اصطلاحات حقوقی بوده وبسیارروان نوشته شده است وترجمه خوبی دارد

-اما  داستان که با جزئیات دقیق شروع شده و درآخر با عجله تمام می شود، ذهن خواننده زیاد به چالش کشیده نمی شود برخلاف داستانهای جنایی ،معمایی برای حل کردن نیست

-شخصیت مارک یازده ساله خیلی خیلی بزرگ توصیف شده ، یک پسر بچه بااین سن ،حتی باوجود تاکید برتماشای فیلم ،اینهمه اطلاعات نخواهدداشت واینهمه سرسختی وشهامت ،اگرچه خودنویسنده دربرخی مواقع متوجه بوده و گریه وترس اورا هم نمایانده است

-داستان باترس وبزرگنمایی از مولدانوی تبهکار که شخصیتش بسیار بزرگنمایی شده ، روایت شده ولی درپایان داستان  ، با مولدانویی درهم ریخته وبی دست وپا مواجهیم

- تاکید براجرای صحیح قوانین واطلاعت همه ازاین قوانین ، حتی اگر به نفع پلیس ودادستان هم باشد نکته قابل تاملیست

- ازهم پاشیدگی خانواده ها چه درزندگی رگی وچه دایان و حتی سناتور بوید بویت مقتول وظلم جنس مرد برزنان با رفتارهای بولهوسانه ، ازهم پاشیدگی بنیان خانواده هارا نشان میدهد وکودکانی که قربانی این ازهم پاشیدگیها هستند،انگار قانونی برای حمایت اززنان وجودندارد


-تلاشهای رگی دراحقاق حقوق دایان درکارگاهی که کارمیکند بادستاویز سوء رفتار یکی ازسرپرستان مرد ، بازهم نمایانگر عدم امنیت شغلی وروانی  زنان درجامعه است


درکل این داستان هیچگونه امنیت خانوادگی وروانی چه برای کودکان وچه زنان وجودندارد وگاه قانون هم  کاری ازپیش نمی برد








کتاب خوان دراستان گلستان


برگزاری سومین نشست کتابخوان دراستان گلستان(لطفا کلیک کنید)


ونکته جالبش  اولین معرفی توسط وبلاگ جاده که اززبان خودش وباقلم خودش خواندنی تره(لطفا کلیک کنید)

کتاب استاد عشق


عنوان کتاب:استاد عشق:نگاهی به زندگی وتلاش های پروفسور سید محمود حسابی پدرعلم فیزیک ومهندسی نوین ایران

نوشته ایرج حسابی

تهران:سازمان چاپ وانتشارات:1380چاپ چهل وپنجم 

خلاصه کتاب


-کتاب در18 فصل به بیان زندگی وحکایات اززبان استاد باقلم فرزندشان پرداخته


-کودکی اشرافزاده فرزند پدری بالقب "الدوله" معزالدوله (معادل آقازاده های امروز) که  روزی بنابه امر دولت وقت (رضاخان) ماموربه خدمت درلبنان می گردند ، مادری مومنه وبسیار روشنفکرازیک خانواده اصیل وخودساخته ، پدر دراثرتلاشها ونامه نگاریهایش جهت کسب پست بالاتر بعدازمدتی راهی تهران می شود وقصددارد فرزندانش رادریک شبانه روزی گذاشته ومادرشان راهم باخودببرد که بامخالفت گوهرشاد خانم مواجه می شود


-بعدازدوسال پدر بی مسئولیت به جهت نزدیکی بادربار بازنی بنام همدم الدوله ازدواج کرده وقصد نابودی فرزندانش رادارد ، مقرری ایشان راقطع واز سفارت بیرونشان میکند

-آغاز روزهایی سخت برای خانواده دکتر حسابی ، به اصرار سرایدار در یکی ازاتاقهای او منزل میکنند وبا فروش طلاهای مادر ،روزگار به سختی میگذرد،دراثر فشار اقتصادی وتمام شدن گنجینه مادر،گوهرشاد خانم سکته کرده وفلج می شود


-معزالدوله به بیروت می آید وفرزندانش رانونوارکرده وقصد بردن مادررادارد که با ترفند زیرکانه مادروزرنگی وسماجت محمود ،دست خالی برمیگردد

- حالادیگر محمود ومحمد حمالی وبابری میکنند ونان خشک ازدر خانه هابرمیدارند تاروزگار سختشان سپری شود

-مادرشان نگران تحصیل فرزندانش است وازسرایدارحاج علی خواهش میکند مدرسه ای برای تحصیلشان بیابد وتنها مدرسه رایگان ،مدرسه شبانه روزی کشیشان مسیحی فرانسوی است باقوانینی سخت وخشک  باهدف ترویج مسیحیت 

-مادر فهمیده وفداکار دوباره ناجی فرزندانش میشود وقرآن وحافظ وشاهنامه وبوستان وسعدی یادشان میدهد،محمود حافظ کل قرآن شده

 

-بالاخره روزگارمیگذرد ومحمود لیسانس ادبیات میگیرد وکار نیست واین بار لیسانس علوم بیولوژی وبازکارندارد وپی مهندسی راه وساختمان می رود ودریک شرکت فرانسوی کارپیدا میکند، تنهایی دریک چادر بالای کوهها با گرگها وموشهای صحرایی وپشه مالاریا که بالاخره دارد ازپادرمی آید، کارش خوب است وپزشکی فرانسوی درمانش میکندوبرای تشویق اورابه معادن دوروزی ها که شیعه هستند می فرستند واینبار مهندسی معدن

- وجدان مردی که دردامان چنان مادری پرورش یافته ،از غصب  معادن این مردم به دست فرانسویها که اوهم شده عاملشان به درد می آید ،پیش رئیس قبیله رفته وفرزندش رابرای تعلیم وآموزش سرپرستی برای حفظ منافع ملیشان میخواند که اورابه گرمی وسرور پذیرفته وفرزندشان راهمراهش میکنند


-ازدکترحسابی دعوت می شود به پاریس برود برای کاردر شرکت فرانسوی ، خانواده راهی فرانسه میشوند، حقوق میخواند، نیمه کاره رها میکند، پزشکی، مهندسی برق،اما هیچکدام پاسخگوی روح کنجکاوش نیست ، بااستاد فابری آشناشده وفیزیک میخواند، رتبه هاعالی واین باعث آشنایی باانیشتین میگردد، خلوص وگرمی ومهربانی وسادگی انیشتین روح استادرا نوازش میدهد


-انیشتین پس ازبررسی طرحش اورابه دانشگاه پرینستون جهت ادامه تحقیقات معرفی میکند وبازهم درخششی بی نظیر 

-جلسه دفاع ازتزدکترایش، باحضورانیشتین وسربلندترازهمیشه با دریافت نشان"کوماندور دولالوژیون دونور" بزرگترین نشان علمی فرانسه

استاد حالاکه برای تدریس دعوت شده ، ترجیح میدهد به ایران برگردد ودرخدمت هموطنان خودباشد

-بازگشت با تنگدستی دوباره اورا به منزل پدربرای دریافت کمک میکشاند که بی مهری وبیسوادی پدر دلش رابه درد می آورد ،باکمک آشنایان مادر مامور راه در بوشهر می شود ،دیدار بانخست وزیر واصرار برای  رهایی ازوضعیت حاضر که تعهدش را برترمیداند

-ایران درشرایط بد بیسوادی وبی اطلاعی درزمان جنگ جهانی دوم است


-استاد کلاس درس تشکیل میدهد ومهندس تربیت میکند، در وزارت آموزش وپرورش معلم تربیت میکند، وبعدهم باکمک "حکمت" دانشگاه تهران را که با دیدار مسقیم بارضاخان مجوز تاسیسش را میگیرد


-نزدیکی با مصدق و تصدی وزارت  فرهنگ


-پایان داستان با اهدای خانه معزالدوله به استادازترس مصادره که پس ازاصرار فراوان پدرخانمش قبولش میکند


-نقاط ضعف


تنها نقطه ضعف به پایان نرساندن زندگینامه استاد بودکه نصفه رهاشد


نقاط قوت

-بیان صمیمی وراحت وداستانی حکایت که خواندده را جذب وتاپایان همراه داشت ، قلمی گیرا 


تحلیل بنده:


-کتاب بسیار زیبایی بودف سرشارازامید وسختکوشی وبه حق که نامش "محمود" وزندگی وتلاشش هم محمود بود ، مردی بااستعدادی فراوان، نابغه ،سختی کشیده ومومن وهمیشه امیدوار 

-وبه گمان بنده مادرشان بیشتر قابل ستایش هستند که شالوده فکری وشخصیت فرزندانش رااینچنین زیبا پی ریزی کردند ، گوهرشاد خانمی که محمود را ،پروفسور حسابی عاشق  کردند

- مردی  چنان لطیف وعاشق و مومن که هم حافظ قرآن است وهم فیزیک هسته ای میداند ،سختکوشی تمام عیار والگویی عالی برای نسل حاضر

- مردمان امروز اندک تحصیلاتی که دارند وآنهم خارج ازکشور، اولین کارشان نفی دین واعتقادات مذهبی است وتغییر بلافاصله زبان مادریشان،کمی هم که چپ نگاهشان کنی فرار مغزها می شوند.

-جایی استاد اشاره میکنددربیمارستان کلی رمان خوانده که اینهم پاسخ آنان که به تقبیح رمان خوانی می پردازند که هررمان یک تجربه جدید اززندگی وتلاش انسانی دیگراست  وآموزنده (البته نه رمانهای آبکی وصفحه پرکن مثلا عاشقانه  بعضی  نویسندگان مملکت)

- استاد هم درزندگی  شخصی وهم درعرصه علمی و هم درمجامع جهانی سرآمد هستند وبااین وجود از دعایی  که همسرش به آب کرده صحبت میکند که حالش راخوب کرده واین نه خرافات که فهمیدنی است واوفهمیده وثابت شده با تحقیقات پروفسور ایموتو بربلورهای آب (لطفا کلیک کند)


-انگاردرلحظه لحظه زندگی صادقانه وپرتلاش ومونانه استاد، خداحضوردارد ودستش رامیگیرد وهمراه می برد .


- هرلحظه زندگی استاد کلاس درسی عمیق وپربار بود


-درکل کتابی بسار زیبا وشورآفرین ونشاط بخش بود وچندین بارخواسته بودم بخوانم ونشده بود وازهمکارعزیزی که توصیه کرد بسیار سپاسگزام


گزیده هایی ازمتن:

-وقتی انسان چیزی می آموزد ،آن گاه می فهمد که هیچ چیز درزندگی ،ارزشی بالاتراز آموختن راندارد،خواندن،فهمیدن ،آگاه شدن  مثل یک نوع عبادت وتشکراززحمات  ودستاوردهای خداوند است"


- من هیچ وقت این خاطره را(مرگ قداره بند تنگستانی) رافراموش نمی کنم ،عملا فهمیدم که همین عرق ملی،شجاعت وتعصب عمیق آن ها باعث شده ،چنین اسطوره هایی درتاریخ ملی ماخلق کرده باشند"



یاد مبارکشان گرامی وجاودان باد

شخصیت خودراارزیابی کنیم


زیباترین شناخت،شناخت خودوتواناییهامان می باشد وشیرین ترین بحثی است که هرکسی بدان علاقمنداست 

سایت ایران ذهن  باتست شخصیت میرز -بریگز(MBTI) ویژگیهای شخصیتی شمارا نشان خواهد داد

سایت ذهن زیبا(لطفا کلیک  کنید)

معرفی کتاب "آزادی معنوی " اززبان دبیرکل نهاد کتابخانه ها


معرفی کتاب آزادی معنوی (لطفا کلیک کنید)توسط بالاترین  مقام اجرایی نهاد کتابخانه های عمومی کشور که می تواند الگویی باشد برای جامعه اکثرا کتاب نخوان کتابداران عزیزی که به هزاران بهانه ازکتاب خواندن امتناع می کنند 

وبه حق که عمل بهترازشعاردادن وحرف زدن است  ودراین راه  این بهترین کاری بود که صورت گرفته است


از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روایت شده است که: «صِنْفانِ مِن أُمَّتی إذا صَلُحَا صَلُحَتْ أُمَّتی، و إذا فَسَدا فَسَدَتْ أمَّتی. قیل: یا رسول الله وَ مَنْ هُما؟ قال: الفُقَهاءُ و الأُمراءُ؛ 
دو گروه از امت من، هر گاه صالح گشتند، همه امتم صالح می‌گردد و چون فاسد شوند، همه امتم فاسد می شوند،عرض کردند: ای رسول خدا، آن دو طایفه کدامند؟ فرمود: دانشمندان دینی و فرمانروایان». 


مافوق من اگر اهل کتاب باشد من هم کتاب خوان خواهم شد

مدرسه تابستانی خواندن فراخون داد


مدرسه تابستانی  خواندن فراخون داد


کار جالب وقابل تقدیر دیگری ازمجموعه نهاد درراستای امر خواندن وترویج خواندن با دودوره چهارروزه درشهر مقدس مشهد

ازخودمان شروع کنیم:

بیایید ازخودمان شروع کنیم ازسایت روزنه که تلنگری هرچند آرام اما سازنده...


مثل اینکه تصاویر لود نشدن ولینک مستقیم رومیذارم

تدوین دستورالعمل کتاب خوان

مثل اینکه دستورالعمل "کتاب خوان " تدوین وارسال شده 

خبر مربوطه

وان شاء الله منبعد شاهد شورونشاط درکتابخانه ها خواهیم بود

غفور

  



دراین شبهای قدر التماس دعاداریم