کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم
کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

کتابخانه عمومی ن والقلم شاهین دژ

هرروزیک نکته بیاموزیم

کتابخوانی درسریال شهرزاد



سریال شهرزاد با کارگردانی ونویسندگی حسن فتحی 

قصه داستان قصه ای چندان جالب توجه نبود اما پیامی که سعی درانتقال به مخاطب داشت ،باعث شد این سریال خانگی را دنبال کنم

تاکید بر نوستالژی و استفاده از خانه ها وپنجره های  مشبک قدیمی رنگارنگ ، وتاکید برشمعدانی گل اصیل ایرانی ، تزئین اتاقها با تصویر نویسندگان بزرگ آن دوره 

ونکته بسیار قابل تامل وارزشمند فیلم ، تاکید بر جایگاه کتاب ومطالعه 

خانه شخصیتهای  مثبت فیلمء قفسه کتابی دارند ویا درحال مطالعه یا نوشتن

نویسندگانی  که درفیلم معرفی می شوند وعطش  بیننده برای آشنایی بااین بزرگان ویا شخصیتهای واقعی آن دوره ازتاریخ معاصر که پرازمردان بنامیست که هرگز تکرار نشدند ، تحول شعر وتولد شعر نیمایی 

این حس به خواننده القا میگردد که نویسنده خواسته پیامهایش را درمتن داستانی عامه پسند پیش ببرد تا عموم را به مطالعه وتفکر وادارد

استفاده ازخوانندگان محبوب نسل جوان -اشعار بسیار زیبای دکتر یداللهی - ومعرفی تاریخچه شکل گیری نشریه زمانه که امروز هم چاپ  می شود


کاری  پرمعنا و مفهوم

لذتی پر ‌آشوب، پای محراب سجود...

نیمه جانی بر کف

 کوله باری بر دوش 

 مقصدی بی پایان

 قرن ها پشت افق 

 

سحری سرگردان

که در آن آتش کم نور نگاهی تنها

سینه ی ساکت صحرای سحرگاهی را

 

مثل یک آینه رو به برهوت

 پی سوسوی نگاهی دیگر 

 بی ثمر می‌کاود 

 وحشتی بیگانه، در سراپای وجود

لذتی پر آشوب، پای محراب سجود 

در دل ویرانی آخرین دلخوشیم 

 چشم ویرانگر توست 

 

خسته ازجنگیدن 

 آخرین فرصت صلح 

 عشق عصیانگر توست  

 

کاش غیر از من و تو،

 

هیچ کس باخبر از ما  نشود

 

 نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز

 

 نوبت بازی دنیا نشود...  

 

 

 «افشین یداللهی»

 

پاراگراف کتاب

" درجامعه وفرهنگ اسلامی،سه چهره از زن داریم: یکی چهره سنتی ومقدس مآب و یکی چهره زن متجدد و اروپایی مآب که تازه شروع به رشد وتکثیر کرده است ویکی هم چهره فاطمه و زنان "فاطمه وار" ! که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهره ای به نام زن سنتی ندارد سیمایی که اززن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب درجامعه ما تصویر شده است باسیمای فاطمه همانقدر دور وبیگانه است که چهره فاطمه با چهره زن مدرن"


کتاب :زن 

نوشته دکتر علی شریعتی

ناشر:چاپخش


سالروز میلاد بزرگ بانوی اسلام و انسان مبارک باد

حداقل های نقد نویسی

حداقل های نقدنویسی

نقدی که می نویسید نباید خلاصه نویسی یک کتاب باشد، بلکه باید آن را توصیف کند و این توصیف دست کم باید مشتمل بر این نکته باشد که اگر خواننده ای نقد شما را درباره یک کتاب خواند، با افکار نویسنده کتاب آشنا شود و البته ارزیابی شما از اهداف نویسنده می تواند به صورت انتقادی هم ارائه شود.

نقد شما باید چیزهایی را هم درباره نویسنده در خود داشته باشد، البته این چیزها اصلاً به معنی ارائه زندگی نامه نویسنده نیست. اطلاعاتی که درباره نویسنده می دهید باید مرتبط با اثر باشد تا درک خواننده را نسبت به کتاب آن نویسنده تقویت کنید. فرضاً اگر کتاب مورد نقد شما درباره محیط زیست است صرفاً سوابق نویسنده در امر محیط زیست را مطرح کنید و اینکه او چه تجارب و شناختی در این زمینه از جنبه نظری و عملی دارد.

ارزیابی غیرمستقیم اثر، از کانال توصیف و تشریح کتاب هم یک موضوع قابل اتکاست. این ارزیابی باید به هدف یا اهداف نویسنده مربوط شود. اما در نقد انتقادی (رویکرد انتقادی) شما اعلام نظر می کنید، اعلام موضع می کنید و این اعلام نظر و موضع باید مبتنی بر این موارد باشد:

1. نظر شما درباره هدف نویسنده.

2. آیا نویسنده به هدف خود نائل شده است؟

3. چه مدرکی دارید که نویسنده به هدف خود رسیده است؟

* منبع: همشهری آن لاین

کتاب مربای شیرین



مربای شیرین یکی دیگر ازآثار هوشنگ مرادی کرمانی است ، نویسنده ای که برای نوجوانان می نویسد وچندین اثر مشابه هم دارد

شیشه مربا باز نمی شود وممکن است برای همه اتفاق بیفتد ، داستان ازهمین جا آغاز می شود تلاشهای جلال بچه مدرسه ای برای بازکردن شیشه مربا وسماجتی که دراین کار به خرج می دهد

تلاش همه کاراکترهای داستان برای بازکردن شیشه مربا  ودر پایان جمع آوری شیشه های مربا وکمبود مربا در شهر

توصیف صادقانه مکانها وآدمها بدون هیچگونه حاشیه بافی ، باعث می شود داستان جذاب وشیرین باشد

واما پایان جالب توجه داستان که دور ازانتظار است ، پدر دانش آموز همکلاسی جلال به جهت بی انضباطی پسرش ، حواسش پرت شده وشیشه هارا کج زده واین داستان را پدید آورده .


این کتاب کم حجم (91صفحه)و بامزه تقریبا یادآور همان سبک مرادی کرمانی در نازبالش است  وبامحوریت شروع داستان ازیک خانه و تعمیم آن به همه شهر وچاره جویی برای رفع مشکل

 در بخش پایانی هم شروع داستان دیگری برای مانتوهای بچه های شبانه روزی که دکمه هایشان سرجایش نیست واین هم تقصیر حواس پرت مادر جلال است


نوجوانان ذهن خیالباف و همت والایی درپیگیری مشکلات دارند،آنان ذهن خلاقی دارند واین باعث شده دربسیاری ازشرکتهای بزرگ دنیا ازاین ظرفیت برای ثبت و یا به روز  سازی تجهیزات وماشین آلات ویا حتی تالیف   کتب پرتیراژ (هری پاتر- داستان اشباح-حلقه و...)استفاده شود

فارغ ازهمه چارچوبهای سفت وسخت ذهنی وپیشداوریهای مرسوم آموخته شده، بهتراست توجه بیشتری به این قشر به عنوان منابع عظیم خلاقیت ونوآوری  داشته باشیم ودر پرورش خلاقیتهایشان به هرنحوی یار ویاور باشیم

محور وموضوع اکثر کتب  نویسنده نوجوان وتلاشهای خستگی ناپذیرش برای حصول به هدف است اگرچه با مخالفت و جزم اندیشی بزرگترها مواجه شود مثل قصه های مجید


-مامان وقتی پولدار شدم دوست داری برایت چه بخرم؟یک خانه ی بزرگ پراز درخت میخرم.اصلاهم نمی خواهد کار کنی.

-خب دیگه ،نمیخواد خیالات ببافی


کتاب"ستارخان سردارملی"

عنوان :ستارخان سردارملی

نوشته هوشنگ ابرامی

نشر توس:1352

شرح زندگی ومبارزات ستارخان ، مردی از محله امیر خیز تبریز .مردی که ابتدا وارد نظام می شود وسپس بخاطر مرک ناجوانمردانه برادرش به دست  ایادی حکومت، ازخدمت نظام خارج می شود و به بهانه های مختلف  زندان راتجربه میکند

ستارخان دشتگیر می شود درازای نظر کارشناسی دربازار اسبها مبلغی را دریافت میکند

تااینکه محمدعلی شاه حکم به استبداد و بسته شدن مجلس می دهد که دراین زمان آن ستارخانی که مورد شناخت عموم است متولد میگردد

تبریز مبارزاتش راازمحله امیر خیز علیه استبداد با رهبری ستارخان ومجاهدت مجاهدان شروع میکند وباقرخان بعنوان سالار ملی که شغلش بنایی داشته 

مردانی که سواد ندارند و عزتمند وباشرف درراه ایرانی مشروطه باجان و دل  میجنگند


حکایت مجاهدتها وسختیهای غیرقابل تصور تبریزیان ومحاصره شهر وقحطی و... بالاخره پیروزی مشروطه اما... وحقی که تبریز برگردن ایران مشروطه نهاد

تبعید منجی مشروطیت ازدیارش  به تحریک روسها و مرگ خاموش ومظلومانه ستارخان در تهران، پایانیست تلخ بر زندگی این بزرگمرد ملی 

بیان کتاب تاحدود زیادی ابراز عواطف واحساسات نویسنده رادرپی داشت تاجائیکه برخی مواقع خیال میکردی افسانه رستم را میخوانی 


روزهای انتخابات است و بد نیست بدانیم  این مشروطه و مجلس چگونه در ایران  شکل گرفته  ووامدار خون چه جوانمردانی هستیم.



یک عاشقانه آرام

عنوان:یک عاشقانه آرام

مولف:نادرابراهیمی

ناشر:روزبهان

باحمایت نهاد کتابخانه های عمومی ویژه مسابقات فرهنگی سال 1390

نادرابراهیمی متولد 14 فروردین 1315 درتهران ودرسال 1387  درگذشت


علاوه برداستان نویسی درفیلمسازی وترجمه وروزنامه نگاری هم دستی دارد.خاندانش به قاجارها می رسد واز15 سالگی می نوشت برنده جوایز بزرگی بوده مانند "براتیسلاو "درزمینه ادبیات کودک.وجایزه نخست تعلیم وتربیت یونسکو

مهمترین وطولانی ترین اثرش" آتش بدون دود" که فیلم آن هم ساخته شد


کتاب یک عاشقانه آرام تقدیم"به همسرم فرزانه، که با مهر بی حدم به او، تنها کسی بوده ام که پیوسته عذابش داده ام"

این کتاب حکایتگر دبیر ادبیات گیلانیست که مزه عسل واقعی راچشیده وعسل های ساختگی به مذاقش خوش نمی آید -خود این جمله عسل ناب می تواند استعاره باشد با فلسفه ای عمیق واندیشمندانه


درپی عسل واقعی به دامنه های سبلان می رسد وعسل ناب زندگی خویش را همسفر وهمراه می یابد

بخشی ازداستان دربستر مبارزات انقلابیست وراوی یک  مجاهد انقلابی

 کتاب درسه فصل نگاشته شده که مخاطب همه فصل ها همسرش می باشد


ودرواقع کتاب محملیست برای بیان همه دیدگاههای  فلسفی و اعتقادی و انقلابی نویسنده که تاحدودی هم عطر عرفان گرفته 

شرح همه مشاغلی که تجربه کرده ودرکتاب "ابوالمشاغل" به تفصیل آمده که دستی هم درموسیقی ونقاشی  وخطاطی هم داشته


این کتاب گزیده ای  از زیباترین جملات  عاشقانه وآرامش بخشیست  که انگارپشت همه جملات تعمق وتفکر و ادبیاتی غنی نهفته است

 درکل کتاب ادبی  خوبیست علی الخصوص برای کسانی که دستی برقلم دارند


تک جملات نابی که امروزه درهمه شبکه های   اجتماعی  نقل می شود وگاه نام نویسنده هم به اشتباه 


گزیده ای ازجملات نادر :

"عسل!هرگز به زمان وتاریخ فکر نکن!تنها شکست خوردگان به این دوعنصر باطل می اندیشند وبه شبیخون ظالمانه ی زمان"

مازمان را زمین زدیم وخنجر ایمان واعتقاد را،به ضرب ،درقلب سنگی اش فروکردیم .مافقط حرکتیم"

"من به سرسختانه جستن،یافتن وشناختن وبه کارگرفتن وبازجستن معتقدم"

"من نه به گرسنه نگه داشتن خویش اعتقاددارم ونه به سیری نفرت انگیز."

"باید زندگی راباانواع چیزهای ÷اک خوب انگاشت ،که موسیقی ،که نقاشی ،سفالگری،بلورسازی ،ازدیدگاهی سیاسی به دردها"اندیشیدن،ونوشتن صادقانه -اگرنه هنر مندانه-ازجمله ی همان خوب های  ÷اک است-والبته ورزش"


آثار بسیاری ازنویسنده بصورت رمان وداستان وداستان کوتاه ونمایشنامه وفیلمنامه برجای مانده






پاراگراف کتاب 2





شبی دربحبوحه آن جنگ ،ملاقاتی عجیب درقره چمن میان فرمانده کل قوای ایران ،شاهزاده عباس میرزا نایب السلطنه ومسیو ژوبر فرانسوی فرستاده ویژه ناپلئون بناپارت به ایران صورت می گیرد

علی القاعده پس ازادای تعارفات واقدامات دیپلماتیک ،مسیو ژوبر وهیات همراه آماده می شوند تابه نیازهای فرماندهان نظامی ایران ودرراس آنان نایب السلطنه عباس میرزا گوش فرادهند

خسته وناکام ازشکست پشت شکست ،به یک باره سال ها بغض فروخورده درگلویش شکسته می شودودرعوض دادن فهرست اقلام مورد نیاز قشونش به ژوبر فرانسوی می گوید:

"نمی دانم این قدرتی که شمااروپایی ها رابرما مسلط کرده چیست وموجب ضعف ما وترقی شما چه؟

شمادرقشون جنگیدن وفتح کردن وبه کاربردن تمام قوای عقلیه متبحرید وحال آن که ما درجهل وشغب غوطه ور وبه ندرت آتیه رادرنظر می گیریم .

مگر جمعیت وحاصلخیزی وثروت مشرق زمین ازاروپا کمتراست؟ یاآفتاب که قبل ازرسیدن به شما به ما می تابدتاثیرات مفیدش درسرما کمترازسرشماست؟ یاخدایی که مراحمش برجمیع ذرات عالم یکسان است، خواسته شمارابرما برتری می دهد؟

 گمان نمی کنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟"

 

بخشهایی از کتاب "ما چگونه ماشدیم" بررسی ریشه های علل عقب ماندگی درایران ازابتدای شکل گیری سرزمین آریایی تا دوران معاصر

به قلم صادق زیباکلام استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران

یک پاراگراف ازکتاب -1

"باتفسیر آزادی به صورت افزایش دادن واقناع سریع نفسانیات،آدم ها سرشتشان را واژگونه می کنند، چون بسیاری ازنفسانیات وعادات بی معنی واحمقانه وپندارهای مسخره درآنان رشد میکند، تنها برای حسد متقابل زندگی میکنند، وبرای شکمبارگی وخودنمایی."

"ازبعضی اندیشه ها آدمی مبهوت برجای می ماند، به خصوص ازمشاهده گناه آدمیان ، واخود می پرسد که ایا بهتراست زور به کاربرد یا محبت فروتنانه؟"

"پدران واستادان ، می اندیشم که "جهنم چیست؟" به نظر من رنج ناتوانی ازدوست داشتن است."


گزیده های بسیار کوچک از جلداول برادران کارامازوف نوشته فئودور داستایوفسکی باترجمه صالح حسینی  ازانتشارات ناهید


حکایت پیرمردی بنام  آلکسی فئودوریچ  کارامازوف و سه فرزندش  بنامهای ایوان والکسی ازیک مادر و.دمیتری فرزند بزرگترش ازمادری دیگر

هریک با عقاید واعتقادات مخصوص  خودشان

دمیتری افسر ارتش  است و بسیار ماجراجو وبی فکر

ایوان تحصیلکرده دانشگاهی  ودارای مقاله ای که  باروح ضد مسیحیت وبا ظاهر دفاع ازمسیحیت نوشته شده ودرواقع مسیحیت رابه چالش کشیده، آلکسی دارای طینتی زیبا  وپاک که درکلیسا به خدمت استاد زوسیما درآمده وماجرای هر یک ازآنها درادامه ...که به قتل پدرهم می انجامد و....

بحثهایی اجتماعی واعتقادی وروانکاوانه که با وجود گذشت زمان هنوز هم نقل محافل است